کشته شدن و خاموش شدن چراغ. (آنندراج). خاموش شدن چراغ (ارمغان آصفی) : از دم سرد دلم سوز جگر ننشیند این چراغیست که از باد سحر ننشیند. شانی تکلو (از آنندراج). رجوع به چراغ گل شدن و چراغ مردن شود
کشته شدن و خاموش شدن چراغ. (آنندراج). خاموش شدن چراغ (ارمغان آصفی) : از دم سرد دلم سوز جگر ننشیند این چراغیست که از باد سحر ننشیند. شانی تکلو (از آنندراج). رجوع به چراغ گل شدن و چراغ مردن شود
قرار گرفتن داغ. پدید آمدن اثر داغ بطور ثابت در: چه داغها که ز چرخم نشسته بر سینه چه اشکها که ز چشمم دویده بر رخسار. ظهیر فاریابی. تا بر گلت ز سبزه نگهبان نشسته است صدگونه داغ بر دل حیران نشسته است. مجدهمگر. تا سحر آمدشد همصحبتانم گرم شد شعله برمی خاست از دل داغ حرمان می نشست. ملاشکوهی همدانی. درد تو در تمام بدن جای جان گرفت داغ تو در میانۀ جان دل نشین نشست. باقر کاشی (از آنندراج)
قرار گرفتن داغ. پدید آمدن اثر داغ بطور ثابت در: چه داغها که ز چرخم نشسته بر سینه چه اشکها که ز چشمم دویده بر رخسار. ظهیر فاریابی. تا بر گلت ز سبزه نگهبان نشسته است صدگونه داغ بر دل حیران نشسته است. مجدهمگر. تا سحر آمدشد همصحبتانم گرم شد شعله برمی خاست از دل داغ حرمان می نشست. ملاشکوهی همدانی. درد تو در تمام بدن جای جان گرفت داغ تو در میانۀ جان دل نشین نشست. باقر کاشی (از آنندراج)